Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 115 (2729 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Ich möchte mein eigenes Zuhause haben. U من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Eines Tages möchte ich ein Pferd haben, das ganz mir gehört. U روزی من می خواهم یک اسب داشته باشم که شخصا به من تعلق داشته باشد.
Ich bin alt genug, um auf mich selbst aufzupassen. U من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواظب خودم باشم.
Lassen Sie sich nicht abhalten! U نمی خواهم مزاحم شما باشم!
Ich habe den Kopf so voll, dass ich mich kaum konzentrieren kann. U اینقدر ذهنم با مشکلات مشغول است که اصلآ نمی توانم تمرکز حواس داشته باشم.
Ich werde dazu ein Cisco-Ticket eröffnen und im Laufe des Tages eine Statusrückmeldung dazu geben. U من یک سیسکو تیکت باز خواهم کرد و در طول روز وضعیت آن را هم اعلام خواهم کرد.
Ich muss auf meine [schlanke] Linie achten. U باید مواظب رژیمم باشم.
Ich muss auf meine [schlanke] Linie achten. U من باید مواظب به آنچه می خورم باشم. [که چاق نشوم]
selbst <pron.> U خودم
mir <pron.> U به خودم
Ich sagte mir. U به خودم گفتم.
Ich sollte mich vorstellen. U من باید خودم را معرفی کنم.
auf eigene Faust U خودم تنهایی [کاری را کردن]
Das bekomme ich hin. <idiom> U خودم از پسش برمی آیم.
Das schaffe ich schon. <idiom> U خودم از پسش برمی آیم.
Das kriege ich hin. <idiom> U خودم از پسش برمی آیم.
Ich komme zurecht, danke. U خودم از پسش برمی آیم، متشکرم.
Ich kann es allein tun. U من این را خودم می توانم انجام دهم.
Ich wäre auch von allein darauf gekommen. U من خودم تنهایی می توانستم فکرش را بکنم.
Ich muss um elf zu Hause sein. U من ساعت ۱۱ باید خانه باشم. [چونکه پدر و مادر اجازه نمی دهند از آن ساعت به بعد]
Wie zeige ich ihm meine gefühle? U چطور احساس خودم رو به او [مرد] نشون بدم؟
Es hat mich niemand geschickt, ich bin aus eigenem Antrieb hier. U هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
Ich habe mich versehentlich ausgesperrt. U من به طور تصادفی خانه ام را روی خودم قفل کردم.
Gibt es einen Waschsalon mit Selbsbedienung in der Nähe? U یک سالن لباس شویی که خودم بشورم در نزدیکی به ما هست؟
Ich möchte etwas zum Essen. من غذا می خواهم.
Ich möchte einen Liegewagenplatz. U من یک تختک می خواهم.
Ich möchte zwei Sitzplätze. U من دو تا نشیمنگاه می خواهم.
Er lässt mich die ganze schwere Arbeit allein machen. U او [مرد] میگذارد که من تمام کار سخت را خودم تنهایی بکنم.
Ich mache das nur für mich und für niemand anderen. U این را من فقط بابت خودم میکنم و نه برای کسی دیگر.
Sie rief ihre Schwester an, während ich duschte und mich fertig machte. U او [زن] وقتی که دوش می گرفتم و خودم را آماده میکردم به خواهرش زنگ زد.
Ich möchte ein Einzelzimmer. U من یک اتاق یک نفره می خواهم.
Ich brauche Benzin. U می خواهم بنزین بزنم.
Ich möchte ein Zweibett-Schlafabteil. U من یک واگن با دو تختخواب می خواهم.
Ich möchte nach Schiraz. U من می خواهم به شیراز بروم.
Ich möchte ein Doppelzimmer. U من یک اتاق دو نفره می خواهم.
Ich möchte mich beschweren. U من می خواهم شکایت بکنم.
Ich möchte noch eine Nacht bleiben. U من یک شب دیگر می خواهم بمانم.
Ich möchte gerne zu Herrn ... U من می خواهم آقای ... را ببینم.
Ich reiße mir jeden Tag den Arsch auf. U من هر روز کون خودم را پاره می کنم. [سخت کار یا تلاش میکنم.]
Ich möchte gerne zu Herrn ... U من می خواهم آقای ... را ملاقات کنم.
Ich möchte einen Sitzplatz am Fenster. U من یک صندلی کنار پنجره می خواهم.
Zuerst möchte ich sagen, dass ... U نخستین همه می خواهم بگویم که ...
Ich gehe der Sache nach. U من موضوع را دنبال خواهم کرد.
Nichts für ungut! U نمی خواهم توهین کنم!
Ich möchte einen Schlafwagenplatz. U من یک جا در واگن تختخواب دار می خواهم.
Ich möchte einen Sitzplatz reservieren. U من می خواهم یک نشیمنگاه رزرو بکنم.
Ich möchte ein Auto mieten. U من یک خودرو می خواهم کرایه کنم.
Ich möchte ein Zimmer für drei Personen. U من یک اتاق برای سه نفر می خواهم.
Ich möchte meine Reservierung bestätigen. U من می خواهم رزروم را تایید کنم.
Ich möchte meine Reservierung ändern. U من می خواهم رزروم را تغییر بدهم.
Ich möchte meine Reservierung stornieren. U من می خواهم رزروم را لغو بکنم.
Ich möchte einen Sitzplatz am Gang. U من یک صندلی نزدیک به راهرو می خواهم.
Ich möchte mich ausziehen. U من می خواهم [لخت بشوم] لباسهایم را در بیاورم.
Eine Fahrkarte nach Abadan. U یک بلیط [قطار یا اتوبوس] به آبادان می خواهم.
Ich werde es mir überlegen. U در این خصوص فکر خواهم کرد.
Ich werde dir zuliebe darauf verzichten. U من بخاطر تواز آن دست خواهم برداشت.
Ich will Sie nicht länger aufhalten. U نمی خواهم که خیلی معطلتان کنم.
Ich mache das schon. U من این کار را انجام خواهم داد.
Ich werde einen Prozess anstrengen. U من دعوی حقوقی را آغاز خواهم کرد.
Ich möchte ein Zimmer für drei Nächte reservieren. U من می خواهم یک اتاق برای سه شب رزرو کنم.
Haus {n} U منزل
Unterkunft {f} U منزل
Quartier {n} U منزل
Unterbringung {f} U منزل
Etappe {f} U منزل
Behausung {f} U منزل
Beherbergung {f} U منزل
Ich möchte ein Zimmer für den einundzwanzigsten Juni reservieren. U من می خواهم یک اتاق برای ۲۱ ژوین رزرو کنم.
Ich möchte ein Zimmer für morgen reservieren. U من می خواهم یک اتاق برای فردا رزرو کنم.
Ich möchte meine Internt Wertkarte wiederaufladen. U کارت اینترنتی ام را می خواهم دوباره شارژ بکنم.
Ich möchte mir alte Münzen ansehen. U من می خواهم سکه های قدیمی را تماشا کنم.
Ich will mich dazu nicht äußern. U من نمی خواهم در باره آن مورد نظری بدهم.
Altbauwohnung {f} U منزل قدیمی
wohnen U منزل داشتن
Freizeitkleidung {f} U لباس منزل
ausziehen [Umzug] U [از منزل] رفتن
Wenn ich nur daran denke, kommt es mir schon hoch! U وقتی که بهش فکر می کنم می خواهم بالا بیاورم!
Ich möchte morgen früh [mittag, abend] um ... Uhr abfahren. U من می خواهم فردا صبح [ظهر شب] ساعت ... حرکت کنم.
Sie müssen mich anhören. U شما باید به من گوش بکنید [ببینید چی می خواهم بگویم] .
Ich halte mich im Hotel auf. U در هتل منزل دارم.
Wohnmöglichkeit {f} U منزل [اصطلاح رسمی]
ausziehen [Umzug] U [از منزل] بارکشی کردن
Durchsuchung {f} U تفتیش [چمدان ، منزل]
unterkommen [eine Unterkunft finden] U منزل پیدا کردن
Ich brauche bleifrei [Normal, Super, Diesel] . U بنزین بدون سرب [معمولی. سوپر. دیزل] می خواهم بزنم.
Abtreter {m} U کفش پاک کن [جلوی در منزل]
subventioniertes Wohnen U منزل با کمک هزینه [کرایه و غیره]
Ich werde ihn morgen anrufen - oder nein, ich versuch's gleich. U من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
Beruf und Familie auf einen Nenner [unter einen Hut] bringen U به کار [خود] و خانواده [در منزل] همزمان رسیدگی کردن
sich polizeilich anmelden [Umzug] U نشانی خود را در اداره پلیس ثبت کردن [نقل منزل]
Schönen Tag noch! U روز خوبی داشته باشی!
Sie können sich auf mich verlassen. U شما می توانید به من اعتماد داشته باشید [کنید] .
Schönen Feierabend! U روز خوبی داشته باشید! [بعد از کار]
sich lohnen U ارزشش را داشته باشد [کاری را انجام دهند]
ausgeübter Beruf U پیشه در حال حاضر نگه داشته شده
Ich möchte ein Zimmer für eine Person [zwei Personen] reservieren. U من می خواهم یک اتاق برای یک نفر [دو نفر] رزرو کنم.
Fachidiot {m} U شخصی که فقط در رشته خود تخصص داشته باشد.
jemanden von etwas abbringen U به کسی یاد بدهند [از کاری که عادت داشته] ول کند
Die Kauflustigen rissen sich um die Schnäppchen. U خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
jemandem etwas abgewöhnen U به کسی یاد بدهند [از کاری که عادت داشته] ول کند
Ich würde deine Chancen als gering einschätzen. U سنجش من این است که توشانس کمی داشته باشی.
Möchten Sie gerne eine Tasse Kaffee? U آیا دوست دارید یک لیوان قهوه داشته باشید؟
Ich glaube, daran besteht kein Zweifel. U من فکر نمی کنم که در مورد آن تردیدی وجود داشته باشد.
Mit unserem Urlaub ist es jetzt aus [vorbei] . U این هم از تعطیلاتمان. [یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
gerne an der frischen Luft sein <idiom> U دوست داشته باشند در بیرون [هوای آزاد] بودن [اصطلاح روزمره]
Die Pfosten sollten etwa einen Meter voneinander entfernt [im Abstand von einem Meter] aufgestellt werden. U تیرها [میله ها] باید حدود یک متر فاصله ازهم قرار داشته باشند.
das Rad noch einmal erfinden <idiom> U هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
das Rad neu erfinden <idiom> U هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
ein Ohrfeigengesicht haben U صورتی داشته باشد که آدم دوست دارد سیلی اش بزند [اصطلاح روزمره]
Wir betrachten es als große Ehre, Sie heute abend hier bei uns begrüßen zu dürfen. U این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
Lass mich in Frieden! U کاری بکارم نداشته باش ! [مرا به حال خودم بگذار!] [کاری بمن نداشته باش !]
Lass mich in Ruhe! U کاری بکارم نداشته باش ! [مرا به حال خودم بگذار!] [کاری بمن نداشته باش !]
A- Du meinst ich sollte zwei Tage für die Prüfung üben, um sie zu bestehen. Ich werde drei Tage dafür üben. B- Dann, nur zu! U الف - منظورت اینست که من باید دو روز تمرین کنم تا امتحان را قبول بشوم. من سه روز تمرین خواهم کرد. ب - خوب پس خدا بیشتر قدرت بده!
Jemanden mit Jemandem verkuppeln U کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد] [اصطلاح روزمره]
sich nicht dazu kriegen lassen, so zu denken wie die <idiom> U نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند [اصطلاح روزمره]
Recent search history Forum search
1خواستم همکاری کرده باشم
1...تلخ ترین حرف اینه که
2ich habe gesorgt ich werde gesorgt haben was bedeutet
1Läuft bei dir
1من باید چه زمانی اینجا باشم
1präposition
0آدم باید کارش را دوست داشته باشد تا احساس خستگی نکند
0خرید بهترین یو پی اس 2018
1اخرهفته خوبی داشته باشی
0من دوست ندارم مزاحم شما باشم
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com